نوشته شده توسط : محمد حسن

اي عزيز ترين مونس و اي ناز ترين همدم

تورا در لحظه لحظه هاي عمرم ياد مي كنم

تو را در سطر سطر خاطرم ياد مي كنم

تورا در صفحه صفحه دفتر دلم ورق مي زنم

تو را مي خوانم و تو ساده و نازنين مرا نگاه مي كني

فقط صداي پر مهر تو گوشم را پر كرده و نواي دلفريب تو آشيانه قلبم را لانه خود

ساخته و نجواي دلربايت آن آورده بر سرم تا ديگر نه صدايي از كسي بشنوم و نه روي ديگري را ببينم

 


ومن قطرات اشك را بر روي گونه هاي خود چه خنك احساس مي كنم

و قطرات خون را در دل چه گرم

و مي انديشم كه تو در اين زمان به چه مشغولي و دلت در كجا سير مي كند و شتابت براي چيست و

 


هيچ شده نگاهي به دل نا آرام من كني

هيچ شده صدايم كني تا با صد جواب به سويت بدوم

اي كاش آشيانه روحم اسير گردباد عشق تو ويران نبود تا تو را مي بردم و هزار توي آن را به تو مي نماياندم

 


اي كاش نگاه معصومانه ات اينگونه صدايم را در گلو نمي شكست و نواي روح نوازت اينگونه آرام از من نمي ربود

 


اي كاش لختي تامل مي كردي آخر اين زنگي مست هم دلي دارد

 


اي كاش بغض راه گلويت را نمي بست تا تو هم همراه من ترنم مي كردي و صداي قناري خوش آواز قفس قلبت مرا مست و مدهوش مي كرد

 


اي كاش مي توانستم از پس اين ديوار بلند دسته گلي از عشق برايت هديه كنم

 


اي كاش مي شد قطرات باران ديدگانم را بر روي گونه هايت بكشم و دستانت رادر دست بگيرم تا گرمي آنها را

 


حس كنم و سرم را روي شانه هايت گذارم تا صفاي تو دل مشوشم را كمي آرام تر كند

 

منتظر آغوش پر مهرت مانده ام تا كي بتوانم در اين سودا غوطه ور كنم.



:: بازدید از این مطلب : 693
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 19 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

ای پناه قلبهای بی پناه ای امید آسمان های غریب

ای به رنگ اشک های گرم شمع ای چنان لبخند میخک ها نجیب

 

ای دوای درد دلهای اسیر ای نگاهت مرهم زخم بهار

 

ای عبور تو غروب آرزو ای ز شبنم های رویا یادگار

 

کوچه دل با تو زیبا میشود

 

تو شفا بخش نگاه عاشقی

 

مهربانی نازننی مثل عشق

 

با تمام شاپرک ها صادق ی

 

چشم هایت مثل رنگین کمان دست هایت باغ پک نسترن

قلب اقیانوسی از شوق و نگاه با دلت پروانه شد احساس من

 

قلب من یک جاده تاریک بود

 

با تو قلبم کلبه پیوند شد

 

اشک هایم مثل نیلوفر شکفت

 

حاصلش یک آسمان لبخند شد

 

مرز ما گلدانی از احساس شد 

 

  تو گلدان پیچکی از عاطفه

 

تو شدی راز شکفتن

 

من شدم برگ سبز و کوچکی از عاطفه

ای تماشای تو یک حس لطیف 

 

بی تو فرش کوچه های بارانی ست

بی تو صد نیلوفر عاشق هنوز

در حصار عاشقی زندانی ست

قلب من تقدیم چشمان تو شد

عشق یعنی تا ابد آبی شدن

عشق یعنی لحظه ای بارانی و

لحظه ای شفاف و مهتابی شدن

عشق یعنی لذت یک آرزو

عشق یعنی یک بلای ماندگار

عشق یعنی هدیه ای از آسمان

عشق یعنی یک صفای سازگار

عشق یعنی با وجود زندگی دور از آداب مردم زیستن

عشق یعنی لحظه ای خندیدن و

سال ها اشک ندامت ریختن

عشق یعنی زنگ تکرار نگاه

عشق یعنی لحظه ای زیبا شدن

عشق یعنی قطره بودن سوختن

عشق یعنی راهی دریا شدن

هر چه هست این عشق صد ها قلب صاف

با حضورش ‌آبی و بی کینه است

عشق یعنی سبز بودن تا ابد

عشق رنگ نقره اینه است

تو گل گلدان قلب من شدی

عشق شد یک برگ از گلدان تو

در بهار آرزوها می دهد 

میوه های عاطفه چشمان تو

 

چشمهایم باز بارانی شدند

قلبم اما گشت دریای ز عشق

دل گذشت از کوچه های خاطره

ر.ح شد مضمون و معنایی ز عشق

باید از آرامش دل ها گذشت

شادمان چون لحظه دیدار شد

بهترین تسکین دل این جمله است

باید از پیوند تو سرشار شد 

 



:: بازدید از این مطلب : 747
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 19 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

این روزها که مثلاً قرار است در زندگیم نباشی، انگار بیشتر از هر وقت دیگری هستی. انگار همه جا هستی. در


تک تک اجزاء اطرافم. از خیابانها و ماشینها و پارکها و نیمکتها گرفته تا کتابها و دفترهای سیاه وسفید و همه


شعرها و آهنگها و نقاشی ها و... در همه چیزهای قشنگ.

 


این روزها من هم جور دیگری هستم. شاید برخلاف تو... کمتر از هر وقت دیگری، این روزها گوشم دارد عادت


می کند که دیگر منتظر خبری از تو نباشد. این روزها دیگر منتظر شب نیستم. بی انگیزه برای دیر خوابیدن و زود


بیدار شدن. زودتر از همیشه می خوابم و دیرتر از همیشه بیدار می شوم؛ تا ترا در خواب ببینم و در خواب بیشتر


با تو باشم. این روزها حال وهوای سابق را حتی برای این دنیای مجازی را ندارم. دنیایی که با تو از هر حقیقتی


برایم حقیقی تر بود. حالا هم شاید تنها دلیل اینجا بْودنم... بهانه ای برای بودن با تو است.

 


این روزها اتاقم زیاد تعجب می کند از این که خیلی بیشتر از قبل درِ خود را بسته

می بیند و مرا در خود نشسته می بیند.


می دانی حس می کنم حالا خیلی چیزها را بهتر از قبل می فهمم... مثلاً همه شعرهایی که خوانده ایم و


نخوانده ایم؟ یا مثلاً آن سوزی که در آهنگها است؟ یا مثلاً مفهوم بعضی کلمات را مثل زندگی... دنیا...


خداوند... مردانگی... نامردی... خیانت... بی وفایی... وفا... این روزها حتی

یادگرفتم چه طور روی صورتم لبخند

باشد و توی دلم گریه..!؟

 


بگذریم اصلاً قرار نبود از خودم بگویم. اصلاً آمده بودم از تو بگویم. از تو که انگار همه جا جریان داری. که انگار همه


چیز بوی ترا دارد. هستی... همین... به همین سادگی... هستی و می خواهم برای همیشه باشی... اصلاً به

 


همین خاطر است که دارم همه این روزهای را تحمل می کنم. فقط به خاطر اینکه: یکروز شاید یکروز... برای


همیشه در کنار تو باشم. فقط من مال تو... تو مال من ... من باشم و تو... دیگر هیچ کس.... هیچ کس... فقط


من وتو... شاید به همین خاطر دارم زندگی می کنم. و نفس می کشم. شاید به همین خاطر خیلی چیزها را


تحمل می کنم. این امیدِ محال، مرا بی تو تا کنون زنده نگه داشته که روزی...!؟ "



 

اين نامه پادشاهي است براي محبوب خود پادشاهي بي يارو ياور


پادشاهي بدون خدم و حشم

 


پادشاهي بي تاج و تخت پادشاهي بي نديم پادشاهي بي سپاه

 


اين نامه از سوي سلطاني به تقرير در مي آيد كه وي را سلطان عشق لقب داده اند


از بس كه در فراق تو تا عمق جان مويه كرد از بس كه تارخ تابناك تو را در سرآب خيال خود ترسيم نمود

 

 


از بس سوداي هوايت ورا به اوج آسمان برده، ديگر بلنداي نگاه دلربايان در نظرش پست و كوتاه مي نمايد

 


از بس صداي نازنين تو را نوش كرده ام ديگر هياهوي دوستان در سرم تجلي و نمودي ندارد


من سلطان همه غمهاي عالمم ،درد و غم هجرانت شرر بر آستين قلبم فزود و سراپرده دل را مسخر خود ساخت

 


نمي دانم اين تو بودي كه مهر عشق بر جانم زدي يا اين دل بود كه مهر عشقت را در وجودم اينگونه نقش برجسته حكاكي كرد اما هرچه بود نقشش به جا و نغمه اش همه شنيدني است

 


اي كاش مي شد اين سلطان بي سپاه بر سراي بانوي محبت اينقدر معطل نماند و اين محنت جان گداز پايان پذيرد و گونه هاي بي رنگش از ديدن رو ماه تو سرخ فام شود

 


من سطلان همه دردمندانم

 


من سلطان همه بي رنگيها هستم

 


من سلطان همه عاشقان سر در ره معشوق باخته ام

 


اي كاش هم نظري بر دل صد چاك ما كني


 



:: بازدید از این مطلب : 717
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 19 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

شبي آرام بود و من
چون هميشه غرق رويايت
دو چشم عاشقم را دوخته بر آسمان
من امشب انتظار بودنت را مي كشم
كاش من عطر قدومت را ميان اين نسيم مملو از گريه
ميان ابر هاي مملو از فرياد رعد و برق يا باران
كاش من عطر قدومت را دوباره مي چشيدم
خدايا
چه سرد است
من اما همه دردم
بي حضورت بي صدايت اي سراپا همه خوبي همه عشق
همه باران همه ياس
اي حضور تو حضور باغها
اي كه عطر بدنت همچو صد جرعه شراب
مست گرداند من
من عاشق من ديوانه تو، من بي مي مست
كاش امشب بودي
من برايت حرف دارم سالها
من تو را مي خواهم
من تو را مي خوانم
من فقط با غم تو غمگينم
من فقط گهگاهي نيمه شب مي خوابم
ورنه هر شب تنها بي تو خوابم هيچ است
كاش يك شب و فقط يك شب زود
باز هم گرم حضورت


سرد چشمانم را غرق رويا مي كرد
بخواب اي نازنينم
مهربانم
دلنشينم
منم من عاشقت
آرام باش اي بهترينم
من اينجا مست مستم
مست و بي پروا
شبانگاهان منم گرماي عشقت را درون قلبم خواهان
همان شبها كه من مست حضور تو
نياز تو
دو چشم دلنواز تو
خيابان را چو مستان نعره زن طي مي كنم شايد تو را در حاله اي از نور من ديدم
ولي اي كاش مي بودي و من نعره زن از مستي عشق تو اينجا باز در كنج قفس رويا نمي چيدم
من اينجا كنج زندان پر عطش پر عشق يا ديوانه ام اين را نمي دانم
فقط ميدانم اي تنها حضور بي حضور
اي كه آغشته به تو دستان افكارم
در اين دنياي پر رنگ و رياي بي نفس بي عشق بي پرواز
با دل با نفس با عشق با پرواز

تو را من دوست ميدارم......



:: بازدید از این مطلب : 714
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : 26 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند

يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!





خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ




:: بازدید از این مطلب : 662
|
امتیاز مطلب : 139
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : 26 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

بنام یگانه حامی پرستوهای بی آشیانه تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و

دلهایی که آنها را راندند ، تقدیم به اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی

که کسی آنها را نبست . زندگی شیبی است ، عشق سیبی است و وای بر

حال آنکه در عشق پایبند نظم و ترتیبی است ، و اما تو ... قرار نبود ان وقتهای تو

جایشان را با این وقتهای من عوض کنند . قرار نبود عشق هم مثل گیلاس ،

بوسه ، عیدی و تعطیلات تابستان اولش قشنگ باشد . قرار نیبود کسی سختش

باشد بگوید دوستت دارم . قرار نبود کسی به هوای نشکستن دل دیگری بماند .

قرار بود هرکس به هوای نشکستن دل خودش بماند . قرار نبود هرچه قرار نیست

باشد . قرار تنها بر بی قراری بود و بس . گمان نمی کنم گناه من سنگین تر از

نگاه تو باشد ، اما یقین دارم که کودک دلت کمتر از پیش بهانه ی لالایی های

شعر گونه ام را می گیرد ، مهم نیست فقط یک چیز یاد همه بماند . اگر اتفاقی

که نباید بیفتد افتاد ، تنها برایت می نویسم : خودت خواستی تقصیر من نبود . زیر

سایه ی امن ترین سایبان هستی دلواپس دلواپسی های یکدیگر باشیم .



:: بازدید از این مطلب : 652
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 26 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد

 نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت ولي بسيار مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد

 گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش و او هر روز و پي در پي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدين سان بشكند دائم سكوت مرگبارم



:: بازدید از این مطلب : 676
|
امتیاز مطلب : 118
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 26 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن
قصه - ولنتاین - از کجا شروع شد؟ دقیقا از گل و ماه و ستاره !


حدودای 1700 سال پیش در روم (اونوقت ها شما هنوز به دنیا نیومده بودین!) حاکمی بنام کلودیوس بوده که فکر میکرده سربازای مجرد از متاهل ها قویتر هستن. واسه همینم ازدواج رو ممنوع میکنه تا سربازاش نتوننن ازدواج کنن و بقول خودش قوی بمونن. هر کسی هم که سرپیچی میکرده کشته میشده. این وسط یک کشیش به نام ولنتاین، برای سربازای رومی خطبه عقد میخونده ! حالا اینکه اون زمانا خطبه هم بوده یا همینجوری الکی پلکی بوده من نمیدونم والا، خلاصه حاکم از این جریان خبردار می‌شه و دستور می‌ده که ولنتاین روبندازن زندان.

والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شه. اینجاس که میگن خر بیار و باقالی بارکن! خلاصه نامه نگاری و sms بازی و اینا شروع میشه و هر بار که ولنتاین برای دخترک نامه ای مینوشته زیرش مینوشته “از طرف ولنتاین تو”. این که زیر همه کارت های روز ولنتاین می بینید که نوشتن “From your Valentine” از همونجا اومده. خوب کجا بودیم ؟ آهان. بالاخره این جناب ولنتابن چند روز بعدش بخاطر قانون شکنی اعدام میشه و چون جرمش هم رسوندن دختر و پسرای عاشق به همدیگه بوده از اون به عنوان شهید راه عشق یاد میکنند و از اون زمان ولنتاین رو بعنوان نماد یک عاشق تمام عیار مطرح کردن و روزشو روز عشق گذاشتن. همین دیگه !



روز ولنتاین چه میکند دخترا و پسرا؟


در بیشتر کشورهای دنیا ، دختر و پسرایی که با هم دوست هستن یک بسته شکلات بهم کادو میدن. همونجور که میدونید شیرینیها باعث ایجاد شادی میشن و شاید علت اینکار هم از قدیما این بوده باشه. اما در ایران معمولا چند شاخه گل، یک عروسک خرس کوچولو ، یه قلب (ازین پفکی ها) و یا چیزی شبیه این هم بچه ها برای همدیگه میخرن. سعی کنید کادویی که میخرید یکمی سلیقه هم توش باشه. همیشه پول خرج کردن راه ابراز عشق نیست. یکمی سلیقه
میتونه کادوی شما رو برای کسی که دوستش دارید جذاب تر کنه .




و اما پیشنهادات ما برای خرید کادو (خطاب به دختر خانم ها):


- پسرها معمولا از عروسک خوششون نمیاد. سعی کن پسرونه فکر کنی.
- اول به تیپش نگاه کن ، بعد براش کادو بخر
- قیمت کادو خیلی مهم نیست. سعی کن یه چیزی برای بخش که بتونه استفاده کنه. البته در حالت عالی یک شاخه گل و یک بسته شکلات کافیه ، اما اگه خواستی کادوی دیگه ای براش بخری گفتم که نگی نگفتی.
- نوشتن یک نامه تو کاغذ بهمراه چند تا گلبرگ گل سرخ خشک شده یا تازه، میتونه خیلی عشقولانه باشه
- اولین آهنگی رو که با هم باهاش خاطره دارین میتونی رو نوار یا CD براش بخری.
- بچه ها حواستون باشه که شکلاتی که میخرید بیش از 70 درصد کاکائو نداشته باشه.(روی شکلات های خارجی نوشته) شکلات هایی که بیش از 70 درصد کاکائو دارن تلخ و گاهی ترش هستن و برای خوردن با مشـــروبه ! نه چایی. بنابراین همیشه گرون تر بودن دلیل بهتر بودن نیست.


و پیشنهادات ما برای خرید کادو (خطاب به آقا پسرها):


- اول از همه اینکه یک شاخه گل فراموش نشه لطفا
- از خرید گلهای گلایل و مانند آن که باعث خنده دوست های دوست-دخترتون میشه جدا خودداری کنید. گل سرخ و رز کفایت میکنه.
- یک بسته شکلات کوچک ، ترجیحا مغزدار ! آخه من خودم ازینا بیشتر دوست دارم
- یک بسته جوراب صورتی ، یا قرمز میتونه سورپرایز خوبی برای کادوتون باشه
- بسته بندی کادویی که هدیه میدین خیلی مهمه. این نشون میده که شما چقدر برای دوست-دخترتون وقت گذاشتین.
- از خرید عرسک های بزرگتر از قد دوست جونتون جدا خود داری کنید. نمی گید چجوری باید اون عروسک رو ببره خونشون ؟ تازه اگه با ماشینتون هم برسونیدش ، ممکنه یوقت بابایی یا مامانی یه سوالی ازش بپرسه که مجبور شه بگه این عروسک رو مریم جون بخاطر تولد پارسالش بهش کادو داد (که اونام عمرا باور کنن)
- این روزها خرید شمع های خوشگل و رنگی خیلی مد شده. یه دونه شمع هم کنارکادوتون باشه.
- کارت تبریک دست ساز ! این نشون میده که چقدر دوستش دارین و خودتون براش یک کارت تبریک درست کردین. چند تا جمله عاشقانه هم لطفا پشتش ضمیمه شود.
- سعی کنید روز ولنتاین یک جای متفاوت با هم قرار بذارید. کافی شاپ دیگه خیلی تکراری شده . پارک جمشیدیه ! یا یه جای جنگلی میتونه جای خوبی برای جشن گرفتن روز عشق باشه.


جک روز ولنتاین :


یه روز یه آقاهه میره تو مغازه و میگه: آقا کارتی دارین که روش نوشته باشه “تو تنها عشق من هستی” ؟
فروشنده هم میگه : بله
آقاهه : لطفا 16 تا ازش بدین
!!


:: بازدید از این مطلب : 733
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 26 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

اگر جمله ي دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست؛
   

 اگر جمله ي دوستت دارم راضي كننده و تسكين دهنده قلبهاست؛


اگر جمله ي دوستت دارم نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست؛


  اگر جمله ي دوستت دارم پايان همه جدايي هاست؛


اگر جمله ي دوستت دارم كليد زندان من و توست؛


پس با تمام وجود فرياد مي زنم..... دوستت دارم.



:: بازدید از این مطلب : 714
|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 26 / 11 / 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد